نشان آنلاین:
در این مقاله رویکرد پسااسلامگرایی به مسأله رواداری و مدارا معرفی و تحلیل و نقد شده است.
آرای عبدالکریم سروش بعنوان یکی از مهمترین روشنفکران دینی پسااسلامگرا در کانون این نقد و بررسی است.
مقاله با مروری تحلیلی و انتقادی بر پساسلامگرایی و موضع آن درباره پلورالیسم و مدارا و رواداری آغاز میشود.
در این قسمت، نگارنده همچنین دو مفهوم از تولرانس (tolerance) را از یکدیگر تفکیک میکند: «رواداری» پلورالیستی (که اخلاقِ دیگریبنیادِ سیاستی پلورالیستی است) دربرابر «مدارای» هژمونیک یا مونیستی (که حیلهی هژمونسازِ سیاستی مونیستی است).
در ادامه، مجاهدی گفتمان پسااسلامگرایی درباره رواداری و مدارا را در زمینه و سیاقی موسعتر بررسی میکند:
از سویی، معطوف به نقدهای پساسکولار بر مدرنیته، و از دیگر سو، معطوف به مباحث نظری درباره تعارض رواداری پلورالیستی با مدارای مونیستی و هژمونیک.
در بخش آخر، نگارنده، بر پایهی این مقدمات، از چهار زاویه به نقد بنیادین رأی و رویکرد پسااسلامگرایان درباره مسأله مدارا و رواداری میپردازد.
مجاهدی نقصانهای چهارگانه رویکرد روشنفکران دینی پسااسلامگرا به مسأله مدارا و رواداری را در ذیل چهار عنوان زیر بررسی کرده است:
1/ غیبت مفهوم رواداری پلورالیستی از گفتمان پسااسلامگرایان درباره رواداری و مدارا. به نظر مجاهدی، گفتمان روشنفکران دینی پسااسلامگرا قدمی فراتر از مدارای هژمونیک و مونیستی فراپیش نمیگذارد و به آستانه رواداری پلورالیستی تقرب نمیورزد.
3/سیاستزدایی پسااسلامگرایانه از مسأله مدارا و رواداری، درحالیکه مسأله مدارا و رواداری سراپا سیاسی و همآغوش مناسبات قدرت است.
3/پذیرش تمامعیار فرهنگگرایی در فهم پسااسلامگرایانه از پویشها و سازوکارها و روندهای دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی.
4/ مفروض انگاشته شدن تز یا تئوری سکولاریزاسیون در رویکرد پسااسلامگرایان درباره سمت و سوی دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی. مطابق این تز یا تئوری، مدرن شدن مستلزم سکولار شدن است، و سکولار شدن مستلزم تحدید دین در محدوده فضاهای غیرسیاسی است، و این جریانی جهانی و گریزناپذیر است.
|